میبینی؟دستانم بوی تو را گرفتهاند،چشمانم آیینهی تمامنمای تو شدهاندو تکه کلامهایت وردِ زبانم..."من" دیگر شبیهِ من نیست"من" کم مانده ما را لو دهد...!
مرا پنهان کن از نگاههای نا امناز چشمهای مشکوکاز تیر رسِ دیدِ آنان کهمن و تو را "ما" نمیخواهند.مرا پنهان کن در حریمِ امنِ آغوشتآنجا که ضربآهنگِ دلنشینِ قلبتآرام آرامریتمِ عاشقانه میبخشد به تکرارِ ممتد و بیمفهومِ قلبمکه بی تو بیشک از طپیدن خواهد ایستاد.مرا پنهان کن از قصیدهی طولانیِ حرفهای صدمنیکغازدر دوبیتیِ معنادارِ بازوانتو نگاه کن که چگونه در این حلقهی امنِ مستورخواهم شکفتبسانِ غنچههای گلِ نیلوفر پیچکه نزدیکهای صبحپنهانیبه دور از چشمِ بهخواب رفتهی آدمهامیشکفندو این یک راز است؛میانِ تمامیِ گلهادلدادهی عاقلیست نیلوفرپیچ...! مرا پنهان کن از همهمهی حرفها و حاشیههادر جایی شبیهِ اقیانوسِ قلبت که عمقش رابا وسعتِ دیدِ چشمهای روحم دیدهام.قلبم را پنهان کن در محبسِ چشمانتو بگذار که درهایشبا بوسهای برای همیشه قفل شوندتا احساسهایمکه در این زمانهی نیرنگ و ریاهنوز دستنخورده و خالصماندهاند،تا همیشه آنجادر امان بمانند.مراما راتا گذشتن از این روزهای نا امنتا رد شدن از طوفانها و گِردابهادر جایی امن پنهان کن...!#لیلا_ناظری_فر (شمیم) "اشعار و دلنوشته ها"...
ادامه مطلبما را در سایت "اشعار و دلنوشته ها" دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nazerifaro بازدید : 154 تاريخ : يکشنبه 18 ارديبهشت 1401 ساعت: 21:14